دین چیست



ای مردمکان برای خاطر خدا به فریاد من برسید… من بچه بودم پیش یک آخوند خانه‌شاگرد شدم… در کتاب نوشته بود هر کس دین ندارد جهنم می‌رود.

از آخوند پرسیدم: دین چیست؟ گفت: اسلام.

بعد بزرگ شدم… رفتم خانهٔ امام جمعه، خرج می‌داد پول هم می‌داد…[چون] وقف مدرسهٔ مروی را می‌خواست پس بگیرد…[آنجا] همه می‌گفتند دین رفت. معطل شدم که چطور… ؟ تا فهمیدم… دین ملک وقف است.

در بازار هم شنیدم می‌گویند: دین از دست رفت. گردیدم تا فهمیدم مجتهد میرزا حسن می‌خواهد برود. گمان کردم دین میرزا حسن است…

یک روز هم در شابدالعظیم طلاب می‌گفتند دین رفت، چون سر احمد قهوه چی میان سالارالدوله و آقازادهٔ مجتهد جنگ و جدال است، این بار خیال کردم دین احمد قهوه چی است…

یک روزی هم خانهٔ یک شیرازی روضه بود. یکنفر می‌گفت: سه هزار تومان پیش شیخ امانت گذاشته‌ام حاشا کرده. دین رفت… باری سرگردان مانده‌ام که آیا دین کدام است؟… برای خاطر خدا و آفتاب قیامت به من بگویید که من از [آتش] جهنم می‌ترسم.»

کتاب چرند و پرند - دهخدا