مردهای که در شب چهلمش به خانه برگشت
مرد میانسال که در یک تصادف رانندگی حافظه خود را از دست داده بود، وقتی بعد از سه ماه به خانه برگشت با اعلامیه ترحیم شب چهلم خود روبهرو شد!
روزنامه ایران نوشت: «اواخر تیرماه امسال مرد جوانی به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن برادر ۴۵ سالهاش خبر داد. او گفت: برادرم متأهل است و یک فرزند دارد. تا جایی هم که میدانم با همسرش مشکلی ندارد. او ۱۸ تیر برای پیدا کردن کار از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است.
حتی تلفن همراهش نیز داخل خانه است. با این احتمال که شاید به خانه دوستان و اقوام رفته است، با آنها نیز تماس گرفتیم، اما هیچ کس از بهرام خبری ندارد.
با شکایت مرد جوان به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات برای یافتن بهرام آغاز شد. در نخستین گام کارآگاهان پلیس به بررسی بیمارستانها، پزشکی قانونی و کلانتریها پرداختند، اما هیچ رد و نشانی از او به دست نیاوردند. در ادامه با احتمال وقوع جرم یا دستگیری بهرام تحقیقات در شاخه دیگری ادامه پیدا کرد، اما باز هم ردی از مرد میانسال پیدا نشد.
در حالی که فرضیههای پلیس از جمله آدمربایی و گروگانگیری نیز یکی پس از دیگری رنگ میباخت کارآگاهان این احتمال را بررسی کردند که شاید وی جان باخته و به علت نامشخص بودن هویتش سرنوشت او نامعلوم باقی مانده است.
بدین ترتیب از خانواده بهرام خواسته شد تا آلبوم تصاویر اجساد کشف شده پلیس آگاهی را که هویت آنها مشخص نشده است مشاهده کنند، شاید سرنوشت مبهم بهرام برملا شود.
بدین ترتیب برادر بهرام برای شناسایی اجساد به اداره آگاهی رفت و ناگهان در میان اجساد مجهول الهویه، با جسد مردی مواجه شد که شباهت زیادی به برادرش داشت او مدعی شد که این جنازه متعلق به برادرش است.
با شناسایی جسد از سوی خانواده مرد ناپدید شده، جسد تحویل آنها شد و چند روز بعد نیز مراسم تشییع و تدفین و سوگواری وی را برگزار کردند.
در حالی که حدود ۴۰ روز از دفن جسد بهرام گذشته بود و خانوادهاش خود را آماده کرده بودند تا مراسم چهلم او را برگزار کنند اتفاق عجیبی رخ داد.
شب چهلم، هنگامی که به در و دیوارهای خانه بهرام پارچه مشکی نصب شده بود، وی در میان بهت و ناباوری خانواده و دوستان قدم به خانهاش گذاشت.
بهرام که با دیدن آگهی ترحیم خودش به در و دیوار کوچه و خانه و پارچههای مشکی عزاداری شوکه شده بود بهدنبال پاسخی برای این ماجرا بود که خانوادهاش با دیدن او از هوش رفتند.
با پیدا شدن بهرام و مشخص شدن این که جنازهای که چهل روز قبل دفن شده متعلق به او نبوده، بار دیگر آنها به شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران مراجعه کردند.
مرد میانسال در رابطه با ناپدید شدنش گفت: از مدتی قبل بیکار بودم و دنبال کار میگشتم، یکی از دوستانم پیشنهاد داد برای کار به پاکدشت بروم.
آن روز که از خانه خارج شدم یادم رفت گوشی تلفن همراهم را با خودم ببرم در میان راه هم که یادم افتاد، دیگر برای برداشتن آن به خانه برنگشتم.
در حالی که در پاکدشت بهدنبال کار بودم با خودرویی تصادف کردم، اما راننده مرا در همان حال رها و فرار کرد. بعد از این تصادف حافظهام را از دست دادم و چیزی به خاطر نمیآوردم.
تلفنم نیز همراهم نبود، به همین خاطر زندگی جدیدی شروع کردم و در کارگاهی در پاکدشت مشغول به کار شدم.
بعد از سه ماه مداوا کمکم حافظهام برگشت و بلافاصله برای دیدن خانوادهام به تهران برگشتم، اما ناگهان با پارچههای مشکی و عکسم روی اعلامیه شب چهلم خودم مواجه شدم.
بدین ترتیب بازپرس واحدی دستور شناسایی هویت جسدی را که به اشتباه جای بهرام دفن شده بود، صادر کرد. همچنین پرونده ناپدید شدن بهرام نیز مختومه شد.»
مرد میانسال که در یک تصادف رانندگی حافظه خود را از دست داده بود، وقتی بعد از سه ماه به خانه برگشت با اعلامیه ترحیم شب چهلم خود روبهرو شد!
روزنامه ایران نوشت: «اواخر تیرماه امسال مرد جوانی به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن برادر ۴۵ سالهاش خبر داد. او گفت: برادرم متأهل است و یک فرزند دارد. تا جایی هم که میدانم با همسرش مشکلی ندارد. او ۱۸ تیر برای پیدا کردن کار از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است.
حتی تلفن همراهش نیز داخل خانه است. با این احتمال که شاید به خانه دوستان و اقوام رفته است، با آنها نیز تماس گرفتیم، اما هیچ کس از بهرام خبری ندارد.
با شکایت مرد جوان به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات برای یافتن بهرام آغاز شد. در نخستین گام کارآگاهان پلیس به بررسی بیمارستانها، پزشکی قانونی و کلانتریها پرداختند، اما هیچ رد و نشانی از او به دست نیاوردند. در ادامه با احتمال وقوع جرم یا دستگیری بهرام تحقیقات در شاخه دیگری ادامه پیدا کرد، اما باز هم ردی از مرد میانسال پیدا نشد.
در حالی که فرضیههای پلیس از جمله آدمربایی و گروگانگیری نیز یکی پس از دیگری رنگ میباخت کارآگاهان این احتمال را بررسی کردند که شاید وی جان باخته و به علت نامشخص بودن هویتش سرنوشت او نامعلوم باقی مانده است.
بدین ترتیب از خانواده بهرام خواسته شد تا آلبوم تصاویر اجساد کشف شده پلیس آگاهی را که هویت آنها مشخص نشده است مشاهده کنند، شاید سرنوشت مبهم بهرام برملا شود.
بدین ترتیب برادر بهرام برای شناسایی اجساد به اداره آگاهی رفت و ناگهان در میان اجساد مجهول الهویه، با جسد مردی مواجه شد که شباهت زیادی به برادرش داشت او مدعی شد که این جنازه متعلق به برادرش است.
با شناسایی جسد از سوی خانواده مرد ناپدید شده، جسد تحویل آنها شد و چند روز بعد نیز مراسم تشییع و تدفین و سوگواری وی را برگزار کردند.
در حالی که حدود ۴۰ روز از دفن جسد بهرام گذشته بود و خانوادهاش خود را آماده کرده بودند تا مراسم چهلم او را برگزار کنند اتفاق عجیبی رخ داد.
شب چهلم، هنگامی که به در و دیوارهای خانه بهرام پارچه مشکی نصب شده بود، وی در میان بهت و ناباوری خانواده و دوستان قدم به خانهاش گذاشت.
بهرام که با دیدن آگهی ترحیم خودش به در و دیوار کوچه و خانه و پارچههای مشکی عزاداری شوکه شده بود بهدنبال پاسخی برای این ماجرا بود که خانوادهاش با دیدن او از هوش رفتند.
با پیدا شدن بهرام و مشخص شدن این که جنازهای که چهل روز قبل دفن شده متعلق به او نبوده، بار دیگر آنها به شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی تهران مراجعه کردند.
مرد میانسال در رابطه با ناپدید شدنش گفت: از مدتی قبل بیکار بودم و دنبال کار میگشتم، یکی از دوستانم پیشنهاد داد برای کار به پاکدشت بروم.
آن روز که از خانه خارج شدم یادم رفت گوشی تلفن همراهم را با خودم ببرم در میان راه هم که یادم افتاد، دیگر برای برداشتن آن به خانه برنگشتم.
در حالی که در پاکدشت بهدنبال کار بودم با خودرویی تصادف کردم، اما راننده مرا در همان حال رها و فرار کرد. بعد از این تصادف حافظهام را از دست دادم و چیزی به خاطر نمیآوردم.
تلفنم نیز همراهم نبود، به همین خاطر زندگی جدیدی شروع کردم و در کارگاهی در پاکدشت مشغول به کار شدم.
بعد از سه ماه مداوا کمکم حافظهام برگشت و بلافاصله برای دیدن خانوادهام به تهران برگشتم، اما ناگهان با پارچههای مشکی و عکسم روی اعلامیه شب چهلم خودم مواجه شدم.
بدین ترتیب بازپرس واحدی دستور شناسایی هویت جسدی را که به اشتباه جای بهرام دفن شده بود، صادر کرد. همچنین پرونده ناپدید شدن بهرام نیز مختومه شد.»