آسانسور و دختر خوشگل



یه آخوندی و پسرش برای اولین بار از دهاتشان خارج شده و به تهران می روند. در هتلی که سکونت کرده بودند، یهو متوجه می شوند که یک اتاقک کوچکی دائماً حرکت کرده و به طرف بالا و پایین می رود. بچه می پرسد بابا این چیست؟
آخونده که در تمام عمرش آسانسور ندیده بود می گوید